ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹
روی چو صبح تو کرد اشک مرا چون شفق
ریخت ز جز عم گهر لعل تو بر زرورق
تا دلت آتش فکند بر دل پر درد من
شد بترشح برون جان ز تنم چون عرق
گر رمقی داشتم زنده ببوی تو بود
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
عشق چو دامن کشان بر سرِ عالم گذشت
دست جهانی گرفت یک سره دامان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
عشق چو چوگانِ ناز در کفِ قدرت گرفت
نه فلک آمد چو گوی در خم چوگان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
ابطحی یثربی بوی یمن خوش کشید
جانب یثرب وزید چون دمِ رحمان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
نور ازل آمده صورت آغاز حسن
سرّ ابد آمده معنی پایان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
عشق مجرد ببین آمده جویای حسن
حسن مقدس نگر آمده جانان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
حسن مقدس نبی عشق مجرد علی
عشق نگر آن حسن حسن نگر آن عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
دیدهٔ معنی گشای یک دل و یک رو ببین
عشق به دوران حسن حسن به دوران عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
آن رخ خوب حسن اختری از برج حسن
وان دل پاک حسین گوهری از کان عشق
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
آن دو گهر را که برد عرش پی گوشوار
چیست دو دُرّ یتیم از دل عمان عشق
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار
مظاهر روی اوست هیاکل ما خلق
راجع بر سوی اوست طوایف ماسبق
بدو نمودند راه پیمبران فرق
حق نبود غیر او او نبود غیر حق
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۶ - وله
ناگه گیری بر اسب چون تو زصرصر سبق
بیلکت از پیلها باز نوردد ورق
زان همه گردان کتی سد مجال نطق
از دم تیغت که هست جوهر تأیید حق