گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

روی چو صبح تو کرد اشک مرا چون شفق

ریخت ز جز عم گهر لعل تو بر زرورق

تا دلت آتش فکند بر دل پر درد من

شد بترشح برون جان ز تنم چون عرق

گر رمقی داشتم زنده ببوی تو بود

[...]

ابن یمین
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار

 

مظاهر روی اوست هیاکل ما خلق

راجع بر سوی اوست طوایف ماسبق

بدو نمودند راه پیمبران فرق

حق نبود غیر او او نبود غیر حق

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۶ - وله

 

ناگه گیری بر اسب چون تو زصرصر سبق

بیلکت از پیلها باز نوردد ورق

زان همه گردان کتی سد مجال نطق

از دم تیغت که هست جوهر تأیید حق

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode