گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۳۹

 

سوخته ای بر درت شب همه شب می گریست

ای مه نامهربان هیچ نگفتی که کیست

شمع صفت تا مرا سوز تو در سینه است

مردنم افسردگی ست سوختنم زندگیست

پرده نی هر دمم حال دگرگون کند

[...]

جلال عضد
 
 
sunny dark_mode