گنجور

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

آتش عشقم بسوخت خرقه طامات را

سیل جنون در ربود رخت عبادات را

مسئله عشق نیست درخور شرح و بیان

به که به یکسو نهند لفظ و عبارات را

دامن خلوت ز دست کی دهد آن کو که یافت

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات

شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات

هر من و مایی که هست می‌رود اندر میان

چون که به آخر رسید سلسله ممکنات

دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست

[...]

وحدت کرمانشاهی