گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳

 

آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد

صید ندیدم ز بند او، که رها شد

با دگران سرکشی نمود و تکبر

سرکش و بیدادگر به طالع ما شد

رنج که بردیم باد برد و تلف گشت

[...]

اوحدی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

حیف که اوقات ما تمام هبا شد

عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد

ما حصلی خود نداشت غیر ندامت

حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد

آنکه جمٰال تو دید بی دل و دین گشت

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

دل چو به زلفت اسیر دام بلا شد

خون شد و فارغ ز قید چون و چرا شد

چند کنی جامه را حجاب تن ای گُل

جامه براندام گل ز رشک قبا شد

از لب عنّاب گون و خرفه ی خالت

[...]

وفایی شوشتری
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » در منقبت حضرت حجة (‌ع‌)

 

ذاتش آئینهٔ خدای نما شد

گرچه خدا نیست کی جدا ز خدا شد

درگه او زیب بخش عرش علا شد

هر که به درگاه او ز روی صفا شد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode