گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰

 

مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا

که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا

مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا

که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا

ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱

 

به قدر رم ازین عالم، توانی آرمید آنجا

که اینجا هر که سستی کرد نتواند رسید آنجا

رواجی نیست در محشر عبادات ریایی را

به سیم قلب نتوان ماه کنعان را خرید آنجا

هلال جام می هر جا نماید گوشه ابرو

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۵

 

ز دوری خاطرم تنگ است و نتوانم رسید آنجا

گشاد دل در آن ابروست، قفل اینجا، کلید آنجا

رهم تا کوی او دور و ندارم طاقت پایی

رهی زافتادگی، چون جاده می باید کشید آنجا

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode