محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۵
نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه
یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود
که شب تا صبح دم میگردمش بر گرد سر یانه
به گوشت هیچ میگوید که اینک میرسد از پی
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
شب هجران، نمیدانم ز پی دارد سحر یا نه؟!
وگر دارد سحر، آه سحر دارد اثر یا نه؟!
به روز بد مرا ز آغاز کار افگند عشق، اما
نمیدانم که خواهد داشت روزی زین بتر یا نه؟!
اگر بیتابی خود در فراق آن سفر کرده
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶
نمیدانم کسی در کوی او دارد گذر یا نه
اگر دارد گذر از حال دل دارد خبر یا نه
اثر در سنگ خارا دارد افغانم نمیدانم
که او را دل بود از سنگ خارا سختتر یا نه
به کویش جرأت فریادم ار باشد ز بیدادش
[...]
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
نمیدانم شب هجر تو را باشد سحر یا نه
دل گمگشتهام آخر وطین بیند دگر یا نه
ز جوی دیده دادم آب شمشاد قد سروت
که تا یک روز از رفتار او بینتم ثمر یا نه
نه اشک است و نه خون جانان کو بر دیدهام بنگر
[...]