گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۹

 

چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگشاید

نسیم از هر طرف صد نافه تاتار بگشاید

نباشد حاجت مطرب حریفان صبوحی را

چو مرغ صبحگاهی ناله های زار بگشاید

خوش آن عاشق که خوابش برده باشد در پس عمری

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

بهشتی روی من چون پرده از رخسار بگشاید

مرا بر هر سر مژگان بهشتی بار بگشاید

نسیم آشنا روی بهشتم می‌فریبد دل

مبادا غنچه چشمم درین گلزار بگشاید

مروت بین که حسن دوست نومیدش نگرداند

[...]

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳۰

 

دل عاشق کجا از ساغر سرشار بگشاید؟

به آب خضر لب کی تشنه دیدار بگشاید؟

نگردد از نشاط ظاهری کم کلفت باطن

دل پیکان کجا از خنده سوفار بگشاید؟

امید دلگشایی داشتم از گریه خونین

[...]

صائب تبریزی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲

 

صبا گر عقده‌ای زآن زلف عنبربار بگشاید

دل دیوانه‌ام را صد گره از کار بگشاید

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode