گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

چنانی در نظر نظارگان را

که رونق بشکنی مه پارگان را

چنان نالان همی گردم به کویت

که دل خون می شود نظارگان را

تو در خواب خوش و من بی تو هر شب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «بستان ماتم» » شمارهٔ ۱

 

پناه از کین دهر آوارگان را

به رحمت چاره گر بیچارگان را

الهامی کرمانشاهی
 
 
sunny dark_mode