گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۵

 

مرا تا کی ز هجرانت بسوزد جان به تنهایی

چه شد ای جان شیرینم که یک ساعت نمی‌آیی

جهان شد تیره دور از تو بیا ای مونس جانم

که چون خورشید عالم را به یک پرتو بیارایی

به رویت جان برافشاندن ز من شاید که مشتاقم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۲

 

دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گوئی

اگر ضربت زند شاید که از خدمت سخن گوئی

اگر کشتن بود کامش ترا باید شدن رامش

نخواهی جستن از دامش که او شیر و تو آهوئی

ز جام عشق اگر مستی بشو دست از غم هستی

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode