گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

خدایا رخصت پرواز ازین دام مجاز ده

به هر جا می‌رود فرمان تو خط جوازم ده

ز شاخ و برگ من پر کن گلستان دو عالم را

پس آنگه رخصت باد خزان در ترکتازم ده

زبانم چیست خونی منجمد ز آسیب دم سردی

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - نکوهش اهل ریا و ستایش علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام

 

دلم بگرفت ز آیین ریاپوشان پالانی

روم از کاروان ناله دزدم دلق عریانی

گهی چون باد برخیزم به پابوس تهی گردی

گهی چون زلف وا افتم در آغوش پریشانی

همه قلبند اما قلب میزانی نه انسانی

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - ماده تاریخ بنای قصر

 

به دور شاه عادل شاه عباس جهانگیری

که هفت اقلیم شد از صیت فتحش دولت‌آبادی

به امر خان عالی‌ شأن حسین‌ این قصر عشرت شد

تمام و گشت تاریخش «چه زیبا عشرت‌آبادی»

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳

 

به داغی بستم آیین طراوت لاله‌زاری را

به یک ساغر به سر بردم چو گل فصل بهاری را

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۳

 

نخستم بند بردارید از پا چون بسوزیدم

که همچون شعله یک ساعت به کام خویشتن افتم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۴

 

لبی کز نازکی بار تبسم بر نمی‌تابد

به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۰

 

چمن پیرای صبحم کیمیای خار و خس دارم

به هر شاخ ترنجی آفتابی پیش‌رس دارم

پر پروانه‌ام در حسرت پرواز گم بادا

اگر امید دودی از چراغ هیچ کس دارم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۰

 

حدیث شوخ لعلت نازک افگارش کنم ترسم

مگر آهسته آن لب را تبسم‌وار بگشایی

فصیحی هروی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode