گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴

 

دلارامی که باکن رام بود از من رمید آخر

نمی دانم که آن بیهوده رنج از من چه دید آخر

سیه کردم بدان خال سیه چشم و ندانستم

که اندر انتظار وصل خواهد شد سفید آخر

کشیدم محنتش عمری و دامن در کشید از من

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۵

 

سیه گر کرد روزم چشم او، خود هم کشید آخر

مکافات عمل را در لباس سرمه دید آخر

صائب تبریزی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مسمطات » شمارهٔ ۱ - تخمیسی از غزل حافظ شیرازی

 

چنان تیری ز مژگان توام بر دل رسید آخر

ز چشم خون‌فشانم پاره‌های دل چکید آخر

طبیب من به جز دیوانگی در من ندید آخر

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر

وفایی مهابادی
 
 
sunny dark_mode