×
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۶
نمی ماند به مصر از پیرهن، جز تهمت چاکی
سفیدی می کند در راه شوقش، دیدهٔ پاکی
به دست کوته همّت بلند خویش می نازم
که از دنیا، به چشم اهل دنیا زد کف خاکی
در آتش می گرفتم خرمن حسرت نصیبان را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۰ - خطاب وجدان به طبیعت
اگر از نسل میمون یا نژاد آدم خاکی
ز مشرق یا که از مغرب زمینی یا که افلاکی
ز یک نوعید با همنوع خود تا چند بیباکی
چرا اینقدر بیرحمی چرا اینقدر سفاکی
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵ - زندانی خاک
نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی
چه گویم با تو کز عزت ورای عقل و ادراکی
نه مشکاتم که مصباح جمال عشقم افروزد
چه نسبت نور پاکی را به چون من خاک ناپاکی
نه آتش هم به چندین سرکشی خاکستری گردد
[...]