گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - تاجگذاری

 

به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را

ببین با تاج کیکاوس‌ کیکاوس ثانی را

الا ای کاوه خنجر کش‌ سوی ضحاک لشکر کش

فریدون است هان برکش درفش کاویانی را

ز تاجش نور پاشیده از او روشن دل و دیده

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

مکن باور به یک منوال دور زندگانی را

به یاد آر ای توانا روزگار ناتوانی را

به کسب معرفت کوش و جوانی صرف طاعت کن

که خواهی خورد گاه پیری افسوس جوانی را

برای معنی است ایجاد هر صورت مشو غافل

[...]

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴

 

یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی

بگفت ای بیخبر، مرگ از چه نامی زندگانی را

اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی

که گردونها و گیتی‌هاست ملک آن جهانی را

چراغ روشن جانرا مکن در حصن تن پنهان

[...]

پروین اعتصامی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی

 

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم

[...]

شهریار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode