گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۹

 

چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به

چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به

دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان

که دُرد درد عشق او به نزد ما ز درمان به

رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

مرا در رزم روس وازبک وافغان ...به

نیفتاد آنچه در ناورد آن مژگان ...به

به غیر از آن دو مرجان کز دو جزع انگیختم دریا

ندیدستم که دریا خیزد از مرجان ... به

اگر خضر آن خط ... بر نوشین لبش بیند

[...]

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode