گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

دل از ما برد آن شوخ و روان کرد این زمان پهلو

چرا کرد ای مسلمانان زیار مهربان پهلو

به روی او برابر کرد ماه چارده خود را

تهی کرد او شب دیگر ببین بر آسمان پهلو

به سوی من کند پشت و دعاگو را دهد دشنام

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۳

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۳

 

نهی بر بار در پیشم چو روزی دیگ حلوا را

زغم اندر امان سازی دل مسکین شیدا را

اگر روزی به چنگ آید مرا صحنی زماهیچه

به بوی قلیه اش بخشم جهان و ملک عقبی را

هزاران جان مشتاقان فدای مطبخی باشد

[...]

صوفی محمد هروی
 
 
sunny dark_mode