×
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
عجب باشد تن از جان آفریدن
ز گل خورشید تابان آفریدن
میان چشمه خورشید تابان
لبی چون آب حیوان آفریدن
بهشتی بر سر سرو خرامان
[...]
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱
حدیث زلف و خال و چشم و ابرو
نگوید جز زبان عشق نیکو
به آب دیده غسلی ده نظر را
مگر بندند آب وصل در جو
که چشمی کاو هوا آلوده باشد
[...]
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰
گلستانی و ما مستان بویی
چه باشد گر بیابم آرزویی
چو از روی تو محروم است چشمم
سحرگه با صبا بفرست بویی
میان ما چو پیوندیست جانی
[...]
۱
۲