گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهء پنجم اندر جفا بردن از دوست

 

عجبتر آنکه چندین جور بینم

نفرسایم همانا آهنیم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامه نهم در شرح زارى نمودن

 

من و تو هر دو خواهم مست و خرم

بسان لام الف پیچاده بر هم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

تو با ایشان و ایشان با تو خرم

همه چون سلسله پیوسته درهم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

مرا این بزم و این ایوان خرم

بدل ناخوشترست از جای ماتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین

 

ترا از من نگه دارند محکم

روان را چون نگه دارند از هم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهء خویش

 

سه چندان کز هوا بارد همی نم

درین شب بر دلم بارد همی غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

گر از نا دیدنت بی باک باش

به گوهر دان که من ناپاک باشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

به چونین خوش زمان و نغز هنگم

که گیتی تازه بود و روز پدرام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

مرو با شاه و ایدر باش خرم

تو بی غم باش او را دار در غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

چرا این دام را بر هم ندرم

درخت ننگ را از بن نبتم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

یکی هفته به آمل بود خرم

دمادم زد همی رطل دمادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

به فرش گشته سه چیز از جهان کم

یکی رنج و دوم درد وسوم غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

ز پیکر همچو کوهی کرد، محکم

ز صورت چون بهشتی گشته خرم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

به گاه روشنایی ماه و انجم

بدو مانند همچون بت به مردم

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴