×
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
چه ماتم چه عروسی غم ندارد
که او زین کرم خاکی کم ندارد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
بجز تو هیچ درعالم ندارد
که دیدار تو جز دردم ندارد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴
نگار از حال زارم غم ندارد
به ریش خاطرم مرهم ندارد
طبیب سنگ دل دانم که در دست
به یک مو داروی دردم ندارد
دل مسکین من در درد دوری
[...]
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را
ز هجرم جز دل پر غم ندارد
به زخم از وصل من مرهم ندارد