×
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید
وصالی بی فراقی قسم کس نیست
که گل بی خار و شِکّر بی مگس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
یقین اینجا به جز من هیچکس نیست
بجز من هیچکس فریادرس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
نمود من منم خود هیچکس نیست
بجز من هیچکس فریاد رس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید
در این دریا شمار هیچکس نیست
همه غرقند و کس فریادرس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
مرا چون جز تو جانان هیچکس نیست
بجز تو هرگزم فریادرس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
درون بحر جان دادند و کس نیست
چهگویم کاندر او فریادرس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
دل و جان هر دو جانند و کس نیست
یکی اندر یکی و پیش و پس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام
چنان پندارد او کو هست کس نیست
نمیداند که در معنی چوخس نیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
منم عطّار اینجا هیچکس نیست
بجز من مر مرا فریاد رس نیست
۱
۲