فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
چو دیدم ویس بود آن ماه پیکر
چو ماهم کرد دور از خواب و از خور
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
تنم دیگر شدهست و گونه دیگر
یکی مویست پنداری یکی زر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
بدین سان بانوی جمشید گوهر
به خوبی نامدار هفت کشور
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
پیام من بگو با آن سمنبر
بهانه بیش ازین پیشم میاور
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
بگفت این و پس او را تنگ در بر
کشید و داد بوسی چند بر سر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به درد مادر و هجر برادر
گسسته عقد مروارید بربر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
گناه از مرو بینم یا ز اختر
و یا زین چرخ خود کام ستمگر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
نشسته بر سمند کوه پیکر
مرو را نیزه در کف تیغ در بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
مرا گفتی به آواز چو شکر
که چونی یار منی جان برادر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
نهاده دایه دستش بر سر و بر
همی گفت ای چراغ و چشم مادر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به تخمه تا به آدم شاه و مهتر
به گوهر شاه موبد را برادر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به توران نیست همچون او کمان ور
به فرمانش رونده مرغ با پر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
چرا پاسخ ندادی هر چه بتر
چنانچون با پیامش بود در خور
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
بدین سر ننگ و رسواییش بی مر
بدان سر آتش دوزخ برابر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
جوابش داد ویس ماه پیکر
که نیک و بد همه بخت آورد بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چو سر بر زد ز خاور روز دیگر
خور تابان چو روی ویس دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
ز نوشین مادر و فرخ برادر
یکی با جان یکی با دل برابر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
ز شهر تو نیاید جز بد اختر
ز تخم تو نیاید جز فسونگر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
کند ویژه نژاد پاک گوهر
از آن گوهر که او دارد فروتر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چو افسونها به گرد آورد بیمر
ز هر رنگ و زهر جای و ز هر در