پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - ذره و خفاش
چو روشن شد رهم زان چهر رخشان
چه غم گر موج بینم یا که طوفان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - ذره و خفاش
ترا افروزد آن چهر فروزان
مرا هم دم زند بر دیده پیکان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل
بتندی گفت کای مسکین نادان
چرائی فارغ از ملک سلیمان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان
یکی پاکیزه رودی از بیابان
روان گشته بدامان گلستان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان
تو سرمستی و ما صید پریشان
تو آزادی و ما در بند فرمان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عمر گل
بگفتا، هیچ گل در طرف بستان
نماند جاودان شاداب و خندان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - عهد خونین
خرابیهاست در این سست بنیان
بخون باید نوشت، این عهد و پیمان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - کرباس و الماس
تو مشتی پنبه، من پروردهٔ کان
تو چون شب تیره، من صبح درخشان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - کعبهٔ دل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - گرگ و شبان
بدینسان داد پاسخ، گرگ نالان
نه چوپانی تو، نام تست چوپان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم
ندانستی که در مهد گلستان
سحر خندید گل، شب گشت پژمان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم
نرنجیدم ز سیر چرخ گردان
درونم پاک بود و روی، رخشان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ
چنین پرسید سنگ از لعل رخشان
که از تاب که شد، چهرت فروزان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ
بدین روشن دلی، خورشید تابان
چرا با من تباهی کرد زینسان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ
اگر عدل است، کار چرخ گردان
چرا من سنگم و تو لعل رخشان
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ
بگو این نکته با گوهر فروشان
که خون خورد و گهر شد سنگ در کان