گنجور

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۸ - و له ایضا

 

مرا در موردستان گلستانی است

که گل چون روی او در گلستانی نیست

دلم بربود و جانم زنده گردد

اگر آید برم، کآرام جانی است

رخش باشد چو خورشید آشکارا

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۹ - و له ایضا

 

نباشد در جهان همچون تو یاری

بتی، سنگین دلی، سیمین عذاری

سمن بویی، به قد سرو بلندی

گل اندامی، به رخ رشک بهاری

رقیبش خار و او گلبرگ خندان

[...]

حیدر شیرازی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - خواجوی کرمانی غیبت شیخ سعدی کرد این مدح گفته شد

 

حیات جاودان شد جان سعدی

ز عشق آمد پدید ایمان سعدی

سخنگویان بیفتند از فصاحت

اگر آیند در میدان سعدی

به تیغ نظم چون آفاق بگرفت

[...]

حیدر شیرازی
 
 
sunny dark_mode