گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

خداوند کریمان باز خواهد

عطای خود ز مخلص زادهٔ خویش

نه او مهر و نه ماهم من ندانم

چرا می‌گیرد از من دادهٔ خویش

بلی او مهر و من ماهم، عجیب نیست

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

خداوند آگهی کایم به خدمت

از آن آیم که آن دیدار بینم

نه زان آیم که هم چون حلقه ی در

نشینم بر در و دیوار بینم

درین مجلس که صاحب مجلش را

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

شب و روزند انبای زمانه

بگویم کز چه معنی گر تو خواهی

بدین معنی که با هم در نفاقند

تمامی از رعیت تا سپاهی

به معنی در میانشان آن قدر بعد

[...]

ابوالحسن فراهانی
 
 
sunny dark_mode