گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - و له ایضاً

 

زهی بلند جنایی که سایۀ جاهت

همیشه بر سر خورشید آسمان گردست

بروزگار تو مه شد بشب روی منسوب

زهیبت تور رخش زان چو زعفران زردست

زآفتابش اگرچه هزار دلگرمیست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

شفای جان مرا چیست؟ کز من آزردست

کنون که خون دلم ریخت، جان و دل بر دست

فغان من همه زآنست کآن حبیب قلوب

هزار پرده درید و هنوز در پردست

بگو بفاضل عالی جناب، مفتی شهر

[...]

قاسم انوار
 
 
sunny dark_mode