گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰

 

بلای عشق تو ناگه ز در درآمد باز

مدار دور سلامت مگر سرآمد باز

حُبوب مهر تو در کشت زار سینهٔ من

برست و تخم پراکند و در برآمد باز

خدنگ غمزهٔ تو بر دلم به نسبت حال

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۸

 

خیال دوست به چشم من اندر آمد باز

هوای عشق دگر باره در سر آمد باز

کشیده غمزه او لشکر و ولایت صبر

خراب کرد که غوغای کافر آمد باز

سبک سوار من از کوی فتنه سر بر کرد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode