فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید (گزیدهٔ ناقص) » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح خواجهٔ جلیل عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی
ز آفتاب جدا بود ماه چندین شبهمیدوید به گردون بر آفتاب طلب
خمیده گشته ز هجران و زرد گشته ز غمنزار گشته ز عشق و گداخته ز تعب
چو آفتاب طلب نزد آفتاب رسیدنشاط کرد و طرب کرد و بود جای طرب
فرو نشست بر آفتاب و روشن کردبه روی روشن او چشم تیرهٔ چون شب
چو ماه دلشده […]

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - ایضا شراب خواهد
من و نگار من امروز هر دو رگ زدهایممن از حرارت عشق و وی از حرارت تب
بزرگ بارخدایی کنی و بفرستیورا شراب عناب و مرا شراب عنب

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
به گوش مه رسد آواز یاربم هر شب
مهی تو نیز به گوش تو می رسد یارب
ز هجر روی تو روزم شب است وین شب را
پدید نیست به غیر از سرشک من کوکب
رخت به چارده سال این جمال و خوبی یافت
کجا رسد به تو ماه فلک به چارده شب
سرم چه لایق فتراک بستن است این بس
که […]

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
ز چیست تفرقه مولوی ز جمع کتب
چه بود جمع کتب چون نکرد رفع حجب
چو هست هر ورقی زان کتب حجاب دگر
به چشم ما حجب تو به توست آن نه کتب
به مصر عشق و محبت کجا عزیز شوی
نرسته یوسف جان تو از غیابه جب
جمال عشق نهان است زیر پرده غیب
و ما سواه علی وجه الجمیل نقب
به […]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴
همیشه سنگدلانند نامدار طرب
ز خنده نقش نگین را به هم نیاید لب
زبان حاسد وتمهید راستی غلط است
کجی به در نتوان برد از دم عقرب
سواد فقر اثر مایهٔ صفای دل است
چو صبح پاکنما چهرهای به دامن شب
به غیر عشق نداریم هیچ آیینی
گزیدهایم چو پروانه سوختن مذهب
هنر به اهل حسد میدهد نتیجهٔ عیب
ز جوهرست در ابروی تیغ […]

رشیدالدین وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح خاقان کمال الدین محمود
سپهر ملک عجم ، آفتاب دین عرب
بلند نام و نشان و بزرگ اصل و نصب
کمال دین هدی ، قطب ملک و دین محمود
که هست چرخ شرف را جمال او کوکب
جمال دودهٔ خوارزمشاه ، آنکه ربود
ز سرکشان زمانه بدست فخر قصب
همه خلاصهٔ مجد و بمجد نامغرور
همه حقیقت فضل و […]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
مکن ملامتم ای شیخ اگر چه نیست ادب
صلاح و زهد و ورع لطف کن ز من مطلب
حلال خواره چو من نیست دیگری در عصر
به روی دوست از آن می خورم شراب عنب
عجب نباشد اگر بر من اعتراض کنند
که عاقلان جهان منکر من اند اغلب
حریف پای خم و یار دست جام می ام
مرا به سر نشود […]
