گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۰

 

چه بایدم دلِ شوریده درجهان بستن

که راست طاقتِ چندین به صبر بنشستن

اگر ز مطرب و می‌خانه توبه دادندم

هنوز توبه نکردم ز توبه بشکستن

گدایِ کویِ خراباتیان بُدن به‌ از آنک

[...]

حکیم نزاری
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۹

 

مرا چو غنچه بود کار سینه را خستن

به زلف یار تو را آرزوی پیوستن

به بوستان مکن ای سرو قصد به نشستن

درین جهان نبود فرصت کمر بستن

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode