گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

مرا به صبحدمی در چمن گذار افتاد

ز بوی گل به مشامم خیال یار افتاد

گذشت یک دو سه بیتی به خاطرم به هوس

چو از هوا نظرم سوی آن نگار افتاد

نگاه کردم و دیدم گرفته آشوبی

[...]

جهان ملک خاتون
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد

نماند تاب دل و عقده‌ام به کار افتاد

ز من چو غنچه نپوشی جمال اگر دانی

به دل ز دیدن رویت چه خارخار افتاد

غلام بخت سیاهم چرا که می‌دانم

[...]

قدسی مشهدی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد

چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد

هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا

به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد

به دام زلف تو تنها نه من گرفتارم

[...]

وحدت کرمانشاهی
 
 
sunny dark_mode