گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت

درین نشیمن حرمان که موطن خطر است

مکن به دست جزع خرقه صبوری چاک

که فوت اجر مصیبت مصیبتی دگر است

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

به یک لطیفه فرستاد ابره جامه

برایم آن که بود خلعت کرم به برش

نشسته منتظرم تا خدا برانگیزد

لطیفه دگر از غیب بهر آسترش

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

دلا چو روی در ارباب معنی آوردی

مبر به کار قوانین شعر و انشا را

که سجع و قافیه گرچه لطیف و موزونند

دو پرده اند جمال عروس معنا را

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

ایا دقیقه شناسی که سر هر مشکل

به پیش خاطر وقاد تو بود مکشوف

ز اختیار که صد صیغه را بود مصدر

نخست صیغه بگیر از مضارع معروف

دو حرف اول ازان سوی ما فرست که باد

[...]

جامی
 
 
۱
۲
۳
۴