×
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۱ - فقیه
نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس
بجای لفظ عَن اندر کتاب خود من دید
قلم تراش و قلم برگرفت و مَن عَن کرد
سپس که داشت درآن باب اندکی تردید
یکی ز طُلاب این دید و گفت با دگران
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۰ - در پشت کتابی که برای سردار عبدالعزیز خان جنرال قنسول افغان مقیم مشهد فرستاده نوشته است
عزیز نسخۀ اشعار صابر شاعر
که پر بُوَد ز گهر های شاه وار عزیز
ز دوستدار عزیزی رسیدی و اکنون
به یادگار فرستم به دوستدار عزیز
عزیز فنسول افغان شریف مرد جهان
[...]
ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۳ - کار و بار
ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید
ردیف آن رافی الفور لفظ بار کنند
برای آنکه چو کاری بدستشان افتاد
بر آن سرند که تا با خویش بار کنند
پیاده های سپاهی به شهر ماهر یک
[...]
۱
۲