گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - ایضا در مدح خان مزبور

 

به راه عشق بود نسخه ی پریشانی

مرا ز نقش قدم تا به نقش پیشانی

چو آینه همه عمرم به یک نگاه گذشت

کسی مباد چو من در طلسم حیرانی

چو رهزنی که به دنبال کاروان افتد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در ستایش یوسف خان

 

ازان چو لاله نجنبم ز جا درین گلشن

که رفته بخت سیاهم به خواب در دامن

نصیب چاک دلم نیست بخیه ای هرگز

به کشت ما نرسد آب چشمه ی سوزن

ز بس ملالف درین بوستان سری دارم

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - هجو کاسهٔ چینی

 

یکی پیالهٔ چینی برای خوردن آب

بداد خواجه مرا از صفات نیکویش

که گر چو کاسهٔ فقرش نهند بر سر راه

ز کهنه کعبی او ننگرد کسی سویش

شکسته ای که صدا برنیاید از لب او

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

چو سرنوشت کسی گشت در جهان کاری

علاج نیست بجز رفتن از پی آنش

دم فرس چو پی راندن مگس آمد

کند زمانه پس از مرگ هم مگس رانش

سلیم تهرانی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳