×
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۳
سزد که رنجه کنی یک زمان قدوم شریف
به کنج کلبه احزان ما دهی تشریف
شبی به خلوتم از تُست آرزو که بود
لب تو ساقی و رخساره شمع و غمزه حریف
شریف داشتم آن زلف را چو عمر دراز
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹
کرشمه تو برد از قمارخانه حریف
خورد ز دست تو تایب شراب بی تکلیف
رفیق کعبه و هم مشرب خراباتی
به نام و ننگ نبینی زهی حریف لطیف
ز عشق روی تو در هیچ باغ و مصطبه نیست
[...]