گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

بیا که غمزه مستت به عین دلدوزیست

جمال روی تو در غایت دلفروزیست

به حسرت شب وصل تو ای بت سرکش

چو شمع خاطر من در کمال جان سوزیست

مرا ز هجر تو بر لب رسید جان عزیز

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

نظر به روی تو صبحی نشان فیروزیست

که حسن روی تو در غایت دل افروزیست

گشوده دیده ی جانم به روی مهوش تو

هزار شکر که این دولتم ز تو روزیست

چمن شده چو بهشت برین دگر باره

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode