گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۴

 

حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست

چراغ ما زسر شام تا سحرسحری‌ست

سر امید اقامت در این بساط کراست

چوشمع مرکزرنگیم ورنگها سفری‌ست

صدای تست کزین‌کوه باز می‌گردد

[...]

بیدل دهلوی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

دو چشم او که ندانم فرشته یا که پریست

بخواب رفت و مرا در بدن تب سهریست

ستاره کس به ندیدست و آفتاب بهم

بر آفتاب رخش لب ستاره سحریست

اگر ستاره نبیند که گونه مه من

[...]

صفای اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱ - آتش دل

 

به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر

که هر که در صفِ باغ است صاحب هنریست

بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را

شکوفه را ز خزان و، ز مهرگان خبریست

بجز رُخ تو که زیب و فرش ز خونِ دل است

[...]

پروین اعتصامی
 
 
sunny dark_mode