گنجور

کسایی » دیوان اشعار » به شاهراه نیاز

 

به شاهراه نیاز اندرون سفر مسگال

که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت

وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی

بدرّد ار به مَثَل آهنین بود هملخت

۲ بیت
کسایی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

چو خویشتن نتواند که می‌خورد قاضی

ضرورتست که بر دیگران بگیرد سخت

که گفت پیرزن از میوه می‌کند پرهیز؟

دروغ گفت که دستش نمی‌رسد به درخت

۲ بیت
سعدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۰ - وله

 

کلاه را دگر از ناز کج گذاشته بخت

ز وصل فصل حمل مست شد برودت سخت

پر از زمرد نارس ز سبزه جیب درخت

پر از رسیده عقیق از شقیق که را رخت

۲ بیت
جیحون یزدی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

همی بنازد ملک و هی ببالد بخت

بزیر سایه دارای تاج و داور تخت

ملک مظفر دین شهریار ملک آرای

که تخم داد پراکنده و جان کین پرهخت

هم از اتابک اعظم که دست فکرت وی

[...]

۱۰ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷

 

گرفتن زن و افعی بسی بود آسان

خلاف داشتن آن که مشکل آید و سخت

زنان بگردن گردان بسخره طوق زنند

چو مار گَرزه که پیچد همی بشاخ درخت

اگرت هیچ خرد باشد از زنان بگریز

[...]

۷ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در وجه تسمیه بورانی

 

شنیده ام که ز کشک و کدو برانی را

کنیز مطبخ « بوران » برای مامون پخت

هر آنکه زان پس آمخت و پخت بورانی

ز دست پخته خالیگران وی آمخت

کنون سزد که برانی خوران ترانه کنند

[...]

۳ بیت
ادیب الممالک