گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

خدنگ او که بجان مژده هلاک برد

نوید عیش بدلهای دردناک برد

به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است

روا مدار که این آرزو بخاک برد

دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

ز بهر تیر تو میلِ (میلم) بهر مغاک برد

شدیم خاک که میلش مگر به خاک برد

ز بهر دوختن چاک سینه مژگانت

گذر ز سینۀ مجروح چاک چاک برد

ز لعل نوش تو دل خواست شربت عنّاب

[...]

شاهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

کسی ز کوی تو تا چند حبیب چاک برد!

دل آرد و چو برد جان دردناک برد!

به چشم پاک توان دید روی جانان را

که دایم آینه فیض از نگاه پاک برد

به آرزوی تو هر روز آفتاب برآید

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode