گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است

به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است

بخواه دفتر اشعار و راهِ صحرا گیر

چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کَشّاف است؟

فقیهِ مدرسه دی مست بود و فَتوی داد

[...]

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳

 

اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است

وگر به قهر برانی درون ما صاف است

بیان وصف تو گفتن نه حد امکان است

چرا که وصف تو بیرون ز حد اوصاف است

ز چشم عشق توان دید روی شاهد غیب

[...]

حافظ
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۶

 

ز ابر اگر چه هوای بهار ناصاف است

غمین مشو که سراپرده های الطاف است

صفای روی زمین در صفای دل بسته است

که آب جوی بود صاف، چشمه تا صاف است

نمی توان ز گرانان به گوشه گیری رست

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode