گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

عقود گوهر و دامان زر تو افشانی

به خلق یا شده ریزان ز باد برگ بهار

دری که بر سر خاصان کف تو میبارد

نریخت ابر چنان ژاله و ندید بحار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

و جاهتت فلک از چهره ملک جوید

که آدمی نبود اینچنین تمام عیار

یقین که یک قدم اندر سحر همی نچمند

که سوی تو ندمند آیتی ذوی الاذکار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

دل عدوی تو در آتشی چو شمع آمد

که جان نبرد از آن سوختن بصد اصرار

ولیکنش بتر از این هلاک میخواهم

بزاریی که نیارد حدیث استغفار

لییم خصم تو از مدبری دم کشتن

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

تویی که ما بثنای تو عاجزیم آری

که دید چون تو خداوندی از صغار و کبار

اگر بمدح نه شایسته ایم جز ما نیست

سزای مدح که ما بنده ایم و خدمتکار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

وجود کس نبود همچو خلق و مردمیت

که این نگفت به تلخی و آن نکرد آزار

دگر چو همتت اندر جهان ندیده کسی

نکرده در همه عمر التماسی از اغیار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

سواد کلک تو هندوستانش در دستست

چنین که ریزد از اینگونه قطره ها بقطار

ترا ز لطف خداوندی آمد این حشمت

که برده است از آن بحر درفشان ذخار

قیاس خلق چه نامد ید ترا چشمه

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

درون دشمن جاهت که بر قرار مباد

نیافت هیچ دل از سوز حسرتش جز نار

رفیق خصم تو نبود بجز دل بریان

بهر چه دیده گریان او کند تیمار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

تو خضر راهروانی بدانش و تحقیق

تو شیلی و تو جنید از دلایل اطوار

شک و یقین نبرد راه در کمالاتت

که در مقام عنایت نمودی استقرار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

یقین ربوده کلک تو صورت ما نیست

که سوزد از حسدش چون خطت کند اظهار

از آنکه زلف تو خال و خطیست رنگینش

بسوخت صد دل سنگین و نسخ کرد اغیار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

جهان کیش برکت گرد مملکت گردد

بسعی اگر حرکت ناید از تو چون پرگار

ولایت از حرکات قلم کنی معمور

از آن زحق برکت میرسد به استکثار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

در آنچه نیست بنفشه چو خط مکتوبت

چه شک که نیست چو مهر پیمبری طومار

تو فارغی و نظر چهره سوسنیش سفید

از آن بشارت و امید کاورد اخبار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

اگر خط تو دیده به سر من نهاده ام چه عجب

زمانه بر خط تو سر نهد باستفخار

دو دیده روشن از آن بر در تو ساید چرخ

که کرده سجده ظاهر ترا اولوالابصار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۴ - دایره تدویر

 

وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر

تنی که جز بسر سر تواند این رفتار

خسارت از چه خورم هرگز این سزاست ز عقل

چه خود هنر پی نشو و نماست در این کار

ولی نبود شکر در خور تو بازم ده

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

همه ملوک جهان بنده کرده دهرت از آن

که هرگز از چو تویی کس ندیده استحقار

دگر ز جود تو یابد چو عالمی شادی

به مردی و به کرم عالمی بگیر و بدار

بود به مردی دیگر کسی مثال تو کم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

ولیک اهلی از آن که تمامیش ثبت است

هم این خطش بغلامی نوشته است اقرار

دلیل او به تمامی جز این غلامی نیست

که بر تمامی او سکه ایست این معیار

اهلی که تمامیش غلامیست

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

الا که تا فلکش بحر درفشان باقیست

همیشه تا دل و دستست بحر را دربار

مدام تا کرم روزگار باشد عام

بروزگار نباشد جز از کرم مختار

تا فلک بحر درفشان باشد

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

یقین که بسته و محکم بود همی پیوست

ببسته دست و دل خصم محکم از مسمار

نگاهدار تو حق باد تا بروز حسیب

که پای عمر تو شد در رکیب برخوردار

بسته و محکم بود پیوسته تا روز حسیب

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

از آنکه چهره بر افروخته گلت راهست

مرا فروخته رخ شمع رویت از انوار

لبت چو میشکند گلشکر در آ دیگر

دمی دگر بچمن مشک کن بچشمان خوار

تو رخ چو گل مکن ایماه از سمن پنهان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

ایا حریف گل اندام چون رسید بهار

ز بهر کام دل آور بلاله زار گذار

درست چون قدحست آفتاب گل برمی

بنوش ساغر و بر آتش دل آبی بار

گل در بهارست چون آفتابی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

مخواه تا بتوان غیر ساقی گلچهر

به دور لاله کن از زهد غنچه سان انکار

مراست دیده بهنگام گلستان پیوست

بدان رفیق که باران شدست مرجان خوار

ایساقی گلچهره هنگام گلستانست

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۲۹
sunny dark_mode