گنجور

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲

 

عنان به دست شتاب است تا درنگ ترا

کسی چون صلح نفهمد زبان جنگ ترا

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱۳

 

منم که خون جگر، لاله‌زار باغ من است

جراحتی که ز مرهم فزوده داغ من است

به دست عشق چنان کرده‌ام پی خود گم

که گم شود پی آن کس که در سراغ من است

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱۸

 

به بزم، چهره ز می برفروختن دارد

که شمع، راه به مجلس ز سوختن دارد

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۱

 

به من خدنگ ترا سر فرو نمی‌آید

منش به جان روم از پی گر او نمی‌آید

ز تلخ‌عیشی پیمانه می‌توان دانست

که هیچ‌کار ز دست سبو نمی‌آید

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۲

 

کسی کجا خبر از حال زار من دارد؟

خبر ز حال دلم کردگار من دارد

خوشم چو شمع، اگر سوزدم وگر سازد

غم تو هرچه کند اختیار من دارد

فزود بیخودی‌ام بس که از خیال وصال

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۴

 

به گرد خویش، هجوم غزال می‌بینم

چو یاد چشم توام در خیال می‌آید

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۵

 

مباش در پی مردم چو چشم عیب‌اندیش

چو کرم پیله فرو بر سری به خانه خویش

ز ننگ دیدن تو دست می‌زند بر سر

ترا خیال، که تسلیم می‌کند درویش

قدسی مشهدی