گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله

 

شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم

چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم

چو آفتاب بر آمد شدم بنزد طبیب

که بهر ریش درونم بیان کند مرهم

طبیب گفت که خود را بهر طریق که هست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً

 

دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش

که بود منشی دیوان چرخ را استاد

ز حال بنده بپرسید و گفت نشنیدم

قصیده ئی که بتجدیدت اتفاق افتاد

دعاش کردم و گفتم که گفته ام دو سه بیت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۷ - وله

 

ستوده مفخر آفاق صدر دین یحیی

که افتخار زمینست و اختیار ز من

اگر چنانکه زر بنده باز پس ندهد

...

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode