ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند
نمونه ناطح انوار گردد و اجرام
تنش بخاید شاخ دو شاخه ناهید
زهش بمالد گوش دو گوشه بهرام
ز رشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
ز انتصاف و ز انصاف او شگفتی نیست
ذوات مخلب اگر چینه حمام کند
سگان صید ورا چون قلاده نو باید
زیال شیر به روز شکار خام کند
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴ - فصل
خدای را به همه حال زیر پرده صنع
خزینه های علوم است و گنجهای حکم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد
اگر شمایل حلمش به باد برگذرد
دهد شکوه تجلیش باد را لنگر
وگر فضایل طبعش به کوه برشمرند
سبک ز خاصیتش کوه را برآید پر
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
مرا لبان تو باید، شکر چه سود کند؟
مرا وصال تو باید، خبر چه سود کند؟
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
چو وصل و مهر نباشد چه قدر دارد عمر؟
چو دوستی تو آمد چه قدر دارد مال؟
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
بیا که عاشق آن روی و موی جعد توئیم
ثناسرای و دعا گوی فال سعد توئیم
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار
شراب و سبزه و آب روان و روی نگار
خوش است خاصه کسی را که بشنود به صبوح
ز چنگ، زخمه زیر و ز عود، ناله زار
شراب خواه و دگر باره عشرت از سر گیر
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
به باغ رفتم تا خود چه حال پیش آید
که باد راحت پاش است و ابر لولو بار
به سبزه گفتم: جاوید زنده بادی، گفت
سه ماه بیش نمانم، بیاموزدم پار
به لاله گفتم: چون دل فگار گشتی؟ گفت
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان
به زمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
به عمره و حجر و مروه و صفا و منی
به سوره سوره تورات و سطر سطر زبور
به آیت آیت انجیل و حرف حرف نبی
به قرب موسی عمران، به سجده داوود
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۲ - داستان زن بازرگان با شوهر خویش
دریغ عهد و وفای من ای صنم که مرا
غلط فتاد همی در وفا و مهر تو ظن
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر
کسی که عزت عزلت نیافت، هیچ نیافت
کسی که روی قناعت ندید، هیچ ندید
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر
کنون که خور به ترازو رسید و آمد تیر
شدند راست شب و روز چون ترازو و تیر
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۸ - آمدن کنیزک روز پنجم به حضرت شاه
مخالفان تو موران بدند، مار شدند
برآور از سر موران مارگشته، دمار
مکن درنگ و ازین پیش روزگار مبر
که اژدها شود ار روزگار یابد مار
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گنده پیر و مرد جوان با زن بزاز
ان الامور اذا انسدت مسالکها
فالصبر یفتق منها کل ما ارتتجا
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۸ - آمدن کنیزک روز هفتم به حضرت شاه
چو از حدیقه مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
جهانگذاری که امروزش ار برانگیزی
به عالمیت رساند که اندرو فرداست
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
نه هیچ ساکن و جنبان درو مگر انجم
نه هیچ طایر و سایر درو مگر صرصر
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم
مبارک آمد روز و مساعد آمد یار
سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه
العلم فیه جلاله و مهابه
و العلم انفع من کنوز الجوهر
تفنی الکنوز علی الزمان و عصره
و العلم یبقی باقیات الادهر