گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۸۱

 

در آرزوی وصالت اگرچه با غم و دردم

امیدوار چنانم که ناامید نگردم

منم چو شمع که هر شب ز سوز هجر تو تا روز

سرشک گرم فرو می رود به چهره زردم

از آن زمان که مرا بخت خفته از تو جدا کرد

[...]

جلال عضد
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۰ - به دوستی نوشته شد

 

چه رنگ بازم که آگه شود دل تو ز دردم

گواهی ار ندهد اشک سرخ و گونه زردم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۵

 

چه رنگ بازم کآگه شود دل تو ز دردم

گواهی ار ندهد اشک سرخ و گونه زردم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۰

 

بر آن سرم که بگرد وفا و مهر نگردم

که همچو ذره زمهر تو بر هوا شده گردم

طبیب عشق که گفت آخر الدواء الکی

نشد علاج و شد این داغ درد بر سر دردم

نمانده باده بکاسه نه زر بکیسه خدا را

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode