×
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
چو دل ز دردم، چو جان ز داغم، فگار کردی چرا ز یاری
به درد و داغم، دوا و مرهم، نمیفرستی، نمیگذاری!
هزار بارم، ز خشم گفتی که: ریزمت خون، نگفتمت : نه!
هزار بارت، به عجز گفتم که: بوسمت لب؟! نگفتی آری!
بسی وفایت، به خلق گفتم، کنون ز جورت، اگر زنم دم؛
[...]
۷ بیت