گنجور

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۷

 

ای گل رویت بود مژگان به چشمم خارها

صد ماه کنعانی برم چون نقش بر دیوارها

احوال آزار مرا پرسیده بودی از کرم

سهل است با هجر تو بر جان سختی آزارها

لیک از وفور انتظار، شد چشم گریانم چهار

[...]

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۳

 

مرد از هجر روی تو ای نازنین فریاد رس

خون شد دلم از خوی تو ای نازنین فریاد رس

هر سو رود از دیده خون، جولان کنان آید برون

سروقد دلجوی تو، ای نازنین فریاد رس

دل نافه تاتار شد، اشکم همه گلزار شد

[...]

خالد نقشبندی
 
 
sunny dark_mode