گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۰

 

ترا دیده هر بار دیدی چه بودی

که هر بار دولت مرا رخ نمودی

چه بودی گر آن لب نمک میفشاندی

وز آن سوز ریش دل ما فزودی

نسیم توأم گفت عود ارنه خام است

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۱

 

خلیلی صرمت حبال العهودی

و احرقت قلبی به نار کعودی

چه آتش به جانم برافروخت عشقت

که میسوزم اما نه پیداست دودی

ولو لم جرت دمعة من عیونی

[...]

۱۸ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

هلالم ز ابرو بتا تا نمودی

دل از دست دیوانۀ خود ربودی

کشد گر به بتخانه نقشت، مصّور

به یکدفعه بت ها کنندت سجودی

ندانم چرا شش جهت شد معطر

[...]

۹ بیت
غبار همدانی