×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۰ - سپری شدن روزگار گرشاسب
سزاوار درخور گزینید جفت
به چیز کسان کش مباشید و زفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
در اندرزنامه سخن هرچه گفت
نبشت و چو جان داشت اندر نهفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او
به لب باد سردی برآورد و گفت
که ای پاک دادار بی یار و جفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او
چو پایی تو ای پیر مانده شگفت
که بارت شد و کاروان برگرفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
سر نامه نام جهاندار گفت
که با جان دانا خرد ساخت جفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
همان طبع گیتی بگشت ای شگفت
جدا هریکی ساز دیگر گرفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۴ - در خاتمت کتاب
ز گویندگانی کشان نیست جفت
به خوشی چنین داستان کس نگفت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۴ - در خاتمت کتاب
چنین نامه ای ساختم پرشگفت
که هر دانشی زاو توان برگرفت