گنجور

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

حمیدک همی گفت با دوستان

که ماموش مه پیکر و دوست روست

چو ما گربه ایم ای عزیزان چه عیب

که ما موش را دوست داریم دوست

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

ز ما ای صبا با محمد رسان

خدا را درودی که او را سزاست

بگو با درود آنگهش در نهفت

که ای ساز معنی ز طبع تو راست

گرفتم که باشد ترا صد گرفت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۸

 

مکن خواجه اصلاح شعر کمال

قبول از تو و زبنده فرمودن است

که پیش من اصلاح شعری چنین

بگل بیت معمور اندودن است

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

یکی شعر سلمان زمن بنده خواست

که در دفترم زآن سخن هیچ نیست

بدو گفتم آن گفته های چو آب

کز آن سان دری در عدن هیچ نیست

من از بهر تو مینوشتم و لیک

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۸

 

مرا هست اکثر غزل هفت بیت

چو گفتار سلمان نرفته زیاد

که حافظ همی خواندش در عراق

بلند و روان همچو سبع شداد

به بنیاد هر هفت چون آسمان

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۵۶

 

به نی گفت در خانقه صوفیی

که دارند جمعی به بانگ هوس

نی انگشت بر دیده بنهاد و گفت

کمتر بسته ام دل به قبول نفس

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۹

 

حسام کچل را یکی پیر راه

کلاهی به بخشید و گفت آه آه

فتاد از سر سیز ما این کلاه

بجایی که هرگز نروید براه

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

عمارت چرا میکند چیم آقا

درین شهر ویران انده فزای

یکی خانه او را مگر بس نبود

که دو خانه میسازد اندر سرای

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode