گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۰

 

بچنین جمال خوبی که تو گلعذار داری

اگرت فرشته خوانم بخدا که عار داری

من از آن سوی تو آیم که جز از تو کس ندارم

تو از آنگریزی از من که چو من هزار داری

من اگر وفا نمایم همه عمر کارم اینست

[...]

اهلی شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۲

 

بچم ای نهال نورس که زحسن بارداری

همه انجمن چمن کن که زرخ بهار داری

بسخن شکر شکستی و هنوز در حدیثی

بنظر جهان گرفتی هم انتظار داری

زچه جنس بودی ای عشق که بافت تار و پودت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۴۱ - بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری

 

بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری

تب و تاب ما شناسی دل بی قرار داری

چه خبر ترا ز اشکی که فرو چکد ز چشمی

تو ببرگ گل ز شبنم در شاهوار داری

چه بگویمت ز جانی که نفس نفس شمارد

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode