×
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۵
هرچه از جاه تو را بینم و مال
که تو را مانع عیش ابد است
بهر امروز تو هرچند نکوست
بهر فردای تو بسیار بد است
بهر آن دشمن بدخواه تو گر
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
طرفه نامش که به آن نامزد است
کرده نعلین ز حرفین مد است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
جز سخن کو به غنا نامزد است
مدحت و مادح و ممدوح خود است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن
آنچه گفتم همه عادات بد است
که نه شایسته دین و خرد است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن
آن گهر زیور گوش خرد است
وین خبر مایه عمر ابد است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
خشم و کین چشم خرد را رمد است
نارمنده ز رمد بی خرد است
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
حد سارق ز خدا قطع ید است
حیله گر در خور نفی بلد است
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵
زانکه می دشمن شرم و خرد است
زن بی شرم و خرد دیو و دد است