خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵
گلی از باغ وفا آمدهایخود خس و خار نما آمدهای
هر کجا پای نهی گل رویدتا ندانی ز کجا آمدهای
ذرهٔ ذات تو خورشید لقاستبحری و قطره قضا آمدهای
سایهٔ خار تو سروستان استخرمن نشو و نما آمدهای
نور آئینه به خود پنهان استقبلهٔ قبله نما آمدهای
کی دلت تاب نگاهی داردآفت آینهها آمدهای
خار و گل نام خدا میگویندای سهی […]
